زندگی فرصت سبزی است که باهم باشیم
برگ سرسبز شبی می افتد
سبز یا زرد خزان در پیش است
دست فرجام همه تنهاییم
مرده ای نیست که با کس باشد
آن چنان زندگی ات کوتاه است
که به خوابی ماند
گنج با ارزشی اما دارد
نام آن باشد عشق
عشق یعنی من و تو ما بشویم
بی خیال غم فردا بشویم
شعله بر غصه در آغوش زنیم
آتشی در شب خاموش زنیم
دست در دست و خوشحال شویم
سوی پرواز دوتا بال شویم
عاقبت خنده ی پاییز شویم
بوسه ی مرگ شب آویز شویم
قالب:نو
دفتر:بوی تو
(شاعر:محسن نصیری(هامون