محسن نصیری(هامون)

من اهل اینجا نیستم....

محسن نصیری(هامون)

من اهل اینجا نیستم....

دل نوشته های محسن نصیری(هامون) سری دوم

 28.خودخواهی نقطه مقابل وارستگی است

انسان ها هرچه بزرگتر و دانا تر باشند وارسته تر و از خود گذشته تر و هرچه کوچک تر و نادان تر باشند خودخواه تر و خودبزرگ بین تر می شوند

29.غیر ممکن است کسی خدا را دوست داشته باشد اما بندگان خدا را دوست نداشته باشد

30.خداوندا

ما هرچه بدست می آوریم قانع نمی شویم و همیشه به دنبال پیشرفت ها و آرزو ها هستیم

چون نهایت همه چیز بی پایانی توست

انسان تا به تو نرسد قانع نخواهد شد

31.انسان برترین آفریده ی خداست چون روانی از جنس عشق دارد و عشق برترین آفرینش است

اگر عاشق هستید یا بشوید بدانید برترینید

32.انسان جاذبه ی همگرا دارد

خوب ها خوب ها را و بد ها بد ها را جذب می کنند

33.عاشق که باشی خداوند با همین نسیم صبحگاهی نوازشت می کند و لبریز از عشق می شوی

خداوندا دوستت دارم به همین سادگی

34.همیشه امیدوار و به دنبال آرزو ها و موفقیت ها و پیشرفت ها باشید اما پیش از آن عشق را بیابید زیرا همه چیز با عشق معنی پیدا می کند و زیبا می شود

زندگی بدون عشق یک داستان غم انگیز از تکرار لحظه هاست

35.واژه ی مرد سنگین تر از درد است

وقتی آتش فشان غیرت فوران کند اما چشمها نگذارند قطره ای اشک مذاب بیرون برود

اگر کوه هم باشد درهم می شکند

چهره ای به آرامی و سکوت سنگ و کوه

و دورنی متلاطم چون آتش فشان

نه کوه سختی مرد را دارد نه آتش داغی جگر آتشینش را

36.بدترین بدبختی و پستی نیازمند بودن به بخشش غیر خداست

حواسمان باشد با پایمال کردن حقوق دیگران شرافت انسانیت مان هم پایمال می شود

37.خدایا در تمام کتاب های مقدس نوشته است:بازگشت همه به سوی توست

پس بگذار به سوی تو برگردم

از نیکی های به خاطر پاداش

از بدی نکردن های از روی ترس

از بودن های بدون عشق

و از مردمی که تو را نمی بینند

38.کسی که به دیگران آسیب برساند،جنایت کار است

چه با چاقو بدنش را تکه تکه کند،چه با دروغ احساساتش را

39.هر کجا عشق نباشد جای خالی اش را شیطان پر می کند

40.عشق ورزیدن به هم نوع یکی از تفاوت های انسان با حیوانات است

41.وقتی حیوانی باعث ترس و آزار انسان بشود می توان گفت حیوان است نمی فهمد

اما وقتی انسانی باعث ترس و آزار انسان ها یا حیوانات بشود چه باید گفت؟

42.خدایا

گویا انسان هایت را پرتوقع و طلبکار آفریده ای

این همه دستمان را می گیری و می بخشی و نعمت های فراوان می دهی

اما موقع سختی ها و مشکلات همه چیز از یادمان می رود و طلبکارانه می گوییم چرا

43.کسی را دیدم که با افتخار از همبستر شدن هایش با زنان و دختران می گفت و این را نماد مردانگی و زرنگی می دانست

می گفت هر شب همبستر یک نفر است

اما آیا کسی که مانند عروسک خیمه شب بازی در دستان شهوت هر شب نمایش می دهد

کسی که لحظه های زندگی اش را به بردگی در زنجیر شهوت می گذراند

کسی که زورش به یک غریزه درونی نمی رسد

مرد است؟

44.محبوب من

از من فاصله نگیر

انسان ها خدایی را که از رگ گردن نزدیک تر است گاهی فراموش می کنند و تنها می شوند

چه برسد به کسی که دور است

و من از فراموش شدن و تنها شدن می ترسم

45.دوست داشتن کسی که تو را دوست دارد زیبا ترین احساسی است که می توانی تجربه کنی

و تنفر از کسی که از تو متنفر است بدترین احساس

46.مرد مانند عقاب از کوه زندگی می پرد

یا بال می گشاید و مردانه پرواز می کند و در آسمان زندگی اوج می گیرد

یا به ته دره سقوط می کند و مردانه می میرد

اما مانند موش های ترسو،تسلیم کوه نخواهد شد

47.ما انسان ها درون اتم را شکستیم و انرژی ویران کننده ای بدست آوردیم

که ملیون ها نفر از هم نوع هایمان را کشت

اشتباه کردیم

درون ما پر است از اتم هایی که شکستنش انرژی سازنده ای دارد

مانند تعصب و نژاد پرستی،دروغ و فریب،کینه و خودخواهی،جنگ طلبی و آزار،کوتاه بینی و کوچک بینی،حسادت و فخر فروشی

نسل های پیش از ما اشتباه کردند و ما میراث دار اشتباه آنان شدیه ایم

48.تاریکی همیشه دلیل بر نبودن روشنایی نیست گاهی فقط ندیدن روشنایی است

49.نژاد پرستی احمقانه ترین احساس است وقتی خدایمان یکی است

زبان مهم نیست،وقتی خدا زبان همه را می داند

سرزمین ها مهم نیست،وقتی خدا همه جا هست

رنگ پوست ها و لباس ها مهم نیست،اگر دل ها به رنگ خدا باشد

و هیچ چیز دیگری مهم نیست،وقتی خدا همه را دوست دارد

50.زندگی ماشینی به ما یاد داد

تا بنزین در باک ماشین نریزیم حرکت نخواهد کرد و ماهم مانند همین آهن پاره های بی جان

گاهی تا تامین نشویم

قدمی برای خدا و هم نوع هایمان بر نخواهیم داشت

51.شب

سرما

باد

باران

سکوت و سکوت و سکوت...

باید سکوت کرد...

جایی که صحبت از صبح بهار نیست

52.ناتوان کسی است که دیگران را فریب می دهد

و ناتوان تر از آن کسی است که فریب می خورد

و ناتوان تر از همه کسی است که خودش را فریب می دهد

53.گاهی باید به آسمان شب خیره شویم

و به ستاره ها اندیشه کنیم

به زمین ناچیز در برابر خورشید،و خورشید،ستاره ای ناچیز در برابر کهکشان های پر از ستاره...

تا هر ناچیزی در نگاهمان بزرگ جلوه نکند

54.باید قبل از بازو عقلمان را پرورش بدهیم و قوی کنیم زیرا زور و بازو نماد قدرت نیست

چیزی که فیل های بزرگ هیکل و شیر ها و ببر ها و پلنگ های چابک را زندانی باغ وحش ها و آلت خنده در سیرک ها کرد عقل انسان بود نه زورش

55.بدترین کمبود در انسان کمبود اندیشه

و بدترین کمبود در جامعه کمبود فرهنگ است

56.میزان خودباوری تفاوت اصلی نابغه ها و معمولی هاست

57.همیشه یک مرد مرده از یک مرد بی غیرت بهتر است

58.تنها شدیم

از زمانی که خانه ها را با دیوار آجر و دلها را با دیوار غرور جدا کردیم

زمانی دیوار به دور شهر ها بود و بعد به دور خانه ها رسید و بعد به دور دلها

در تنگنای دیوار ها نفس کشیدن هم سخت است چه برسد به عاشق شدن

59.خانه یعنی جایی که آرامش باشد چه به وسعت قصر ها چه به اندازه یک آغوش

و غربت یعنی جایی که تنها باشی چه در وسعت قصر ها چه در اندازه یک تابوت

60.کودک فقیری کنار خیابان بود

و دو نفر در حال عبور از آنجا بودند

کودک گرسنه بود و درخواست کمک کرد

یکی می خواست کمکی کند اما دیگری جلوی او را گرفت و گفت:"ولش کن به ما چه"و آن دو رفتند کودک تنها ماند با گرسنگی اش

آن دو رهگذر شبیه انسان ها بودند البته فقط ظاهرشان شبیه بود

61.خدایا

اینجا شهر غربت است

کسی مرا نمی شناسد

کسی زبانم را نمی فهمد

من گریه کردم

نه برای خودم

با تو همدردی کردم

62.سلام کردم

پرسید:شما؟

سکوت کردم

پاسخش را نمی دانستم

آنچه از خود می شناختم را برایم تعریف کرده بودند راست یا دروغش را نمی دانستم

سکوت کردم

و هنوز نمی دانم

63.ما مسیول همه ی رفتار ها و گفته ها و حتی نوشته ها و آثار خود هستیم مسیولیتی که گردن ماست هیچگونه نمی شود از آن شانه خالی کرد نمی شود نپذیرفت نمی شود انکارش کرد

64.تنها بودم

گشتم در میان این همه تنها

هیچ نیافتم

همدمی یا مرهمی

بدون تو همه جا بوی تنهایی می دهد

تنهاست هرکه بی تو باشد

*دربدر گشته ام اما هرگز       همدمی نیست که با ما باشد*

تنها با تو می توان تنهایی را تحمل کرد

ای تنهای تنهای تنها

و درک کردم سخنت را

*بازگشت همه به سوی خداست*

65.بوسه ها همیشه برای ماندت نیست گاهی می بوسند که بگذارندت کنار

انسان ها قابل پیش بینی نیستند هر رفتارشان می تواند هر منظوری داشته باشد

66.دنیای نقاب هاست

نمیشه تشخیص داد

اونکه دورت می چرخه

نمی دونی میخواد دورت بزنه که بزنی تو سرش

یا میخواد دورت بگرده که دوستش داشته باشی

آخرش هم میزنی تو سر اونکه دوستت داشت بعدش بده رو با عشق تمام نگاه می کنی تا دورت میزنه

تقصیری هم نداریم ما اگه بد رو از خوب تشخیص می دادیم که اصلا بدی وجود نداشت

67.خدایا

اگرچه زندگی ام در آغوش سختی ها،مشکلات و غم ها می گذرد

اگرچه مانند خودت گرفتار تنهایی هستم

اما آنقدر دوستت دارم

که هیچ اعتراضی ندارم

هرچه تو می خواهی

68.کودک که بودیم

خدا را بیشتر دوست داشتیم

به خدا نزدیک تر بودیم

سادگی کودکانه مان به رنگ آسمان بود و بوی ناب آدم داشت

هرچه حساب می کنم

ما بزرگ نشده ایم

کوچک تر شده ایم

69.شب های گرم تابستان است اما

خانه ام در سکوتی سرد

هنوز بوی بهمن می دهد

70.سال ها در هوای تو بودم...

وقتی رفتی تازه فهمیدم هوای شهر چقدر آلوده است

کار ها و تلاش ها چقدر بیهوده است

کوچه های بن بست را تازه دیدم

و بافت خاکستری شهر را

سختی جا ماندن از اتوبوس

دیر آمدن قطار های شهری

و ترافیک خیابان ها را تازه درک کردم

در شلوغی بی انتهای شهر

بی تو

تنها هستم

تنهایی در اینجا مشکل نیست

خاصیت شهر است

71.اینجا کویر است

روز های داغ و شب های سرد

ساکت و بی عبور

و خاکی که چشمه های تشنگی در آن جریان دارد

پر از جای پا های محو شده از کسانی که به جایی نرسیدند

اینجا همه نیازمند بارانند

تا غبار تشنگی و مرگ را از تن خود بشویند

اما کسی باران را ندیده

کسی باران را نمی شناسد

و از ناشناس ها می ترسند

72.خدایا

کمکم کن تا نه در زندگی باعث ناراحتی کسی بشوم

نه مرگم کسی را ناراحت کند

73.رفتنت خبر تکان دهنده ای بود

دست ها و پا هایم را

چشم ها و اشک هایم را

و قلبم را تکان داد

زمین لرزه ای بود برای خودش

نمی دانم چند ریشتر

اما کاملا ویرانم کرد


محسن نصیری(هامون)

Mohsen Nasiri - Hamoon

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد